دانلود رمان خاکستر

رمان خاکستر

رمان عاشقانه ایرانی خاکستر نوشته پریسا P*A*R*I*S*A که در انجمن قصه سرا در حال تایپ میباشد .

خلاصه رمان خاکستر :

ستاره ، فرزند اول یک خانواده چهار نفره که همیشه سعی در جلب رضایتوالدینش که افرادی پایبند به عرف و رسم و رسوم هستند، داشته است. او دانشگاه قبولمی شود و طی یک فرایند دوستی ساده عاشق پسری می شود که رفتارهای با ثباتی ندارد.شهریار با رفتارهای ضد و نقیض خود ستاره را درگیر عشقی یک طرفه می کند که باعثسوختن ستاره از درون می شود. در نهایت برای درست پیش بردن این رابطه شهریار شرطیرا با ستاره در میان می گذارد که قبول آن برای ستاره مقبول نیست و حال همه چیز بهتصمیم ستاره مربوط می شود.

جهت مطالعه رمان خاکستر کلیک کنید.

قسمتی از متن رمان خاکستر :


ماندانا آمده بود. با پوستی رنگ پریده که بیحالی آن چشمان روشن را بیشتر نشان می داد اما بشدت سعی در لبخند زدن داشت. به شدت تلاش می کرد تا با سپهر بخندد و تعریف کند. در تک تک حرکاتش، در تک تک سلول هایش خواهش فراموش شدن فریاد میزد.

دانلود رمان خاکستر


کنار در ورودی ایستاده بود. همانطور که به سامی آدرس داده بود، یک مانتوی طوسی تنش بود با شال دو رنگ بنفش و طوسی. خوش پوش بود. نه خیلی چاق و نه خیلی لاغر. سامی شناختش که نشان می داد همان دختر دنیای مجازی است.دانلود رمان خاکستر

دانلود رمان خاکستر
برنج و خورشت را زیر و رو کردم و به مامان خیره شدم. مدتی طول کشید تا نگاهش را از تلویزیون بگیرد و نگاهم کند: بخور دیگه. مگه گشنه ات نبود؟
راست می گفت. آنقدری گرسنه بودم که برای هیچ کس صبر نکنم. با قاشق دور بشقاب را گرفتم تا نگاهش نکنم: مامان؟ بابا کِی میاد؟

دانلود رمان خاکستر
دندان به هم ساییدم و تماشایشان کردم. که به ناگهان با قرار گرفتن دستی روی شکمم، خون در رگ هایم منجمد شد. همیشه از این پل عابر نیمه سر پوشیده می ترسیدم و حالا در خلوت ترین ساعت روز، دستی مردانه و کرخت روی شکمم نشسته بود.

یگه باهاشون صحبت نکردید؟"
خودم را در صندلی جابه جا کردم و نفس گرفتم. نباید خراب می کردم نه حالا فروتن آنطور پشتیبان و همراه بود.
نگاهی به دکتر کردم: ببینید جناب دکتر شما حق دارید که مردم به پوشاک و خوراک نیاز دارند که روی اون مسئله هم داره اقداماتی میشه نه توسط بخش ما ولی در بخش های دیگه مثل رفاه دارند بهش رسیدگی می کنند.دانلود رمان خاکستر