دانلود رمان همزاد مرگ

رمان همزاد مرگ


خلاصه رمان همزاد مرگ: به زندگی چنگ انداخته بود... از همان ابتدا که جنینی نارس بود و مادرش از بالای بام پرید... بعدتر که زیر کتک های برادرش جان نمی کند یا حتی زمانی که کودکی نکرده، هلش دادند در بستر گرگ...

شامل فصل اول رمان همزاد مرگ

تمام قسمت های رمان همزاد مرگ ازfatemeh94

رمان همزاد مرگ

رمان جدید فاطمه 94

رمان همزاد مرگ کامل pdf

رمان همزاد مرگ مخصوص موبایل

قسمت جدید رمان همزاد مرگ

قسمتی از متن رمان :


به حیاط قدم گذاشت و زیپ کاپشن بادی اش را تا زیر گلو بالا کشید. سوز آذرماه در آن گرگ و میش اول صبح غوغا می کرد. باید یک شال گردن برای زمستانش می خرید. حوصله ی سرماخوردگی و کنج خانه افتادن را نداشت.
سراغ موتورش که به درخت زنجیر کرده بود رفت. با کمترین سر و صدا زنجیر را باز کرد و همانطور خاموش آن را تا سر کوچه خرکش کرد. همسایه ها به اکرم، صاحبخانه اش، شکایت کرده بودند که سرصبح و آخر شب ما از صدای لکنته ی این مستاجرت آسایش نداریم! همین شد که هر صبح مجبوری موتور را سرکوچه استارت می زد و اگر دیروقت برمی گشت هم موتور خاموش را با خودش می کشاند. اکرم به خاطر همان یک وجب جای پارک گوشه ی حیاط هم سرش منت می گذاشت،گزگ بیشتری نمی خواست به دستش بدهد.
بعد از چندبار هندل زدن بالاخره موتور راه افتاد. مقصدش بانکی در یکی از محله های بالاشهر بود. از چندوقت پیش آنجا را زیرنظر گرفته بود و خیابان های اطرافش را حالا مثل کف دست می شناخت. نزدیکی بانک در جایی که اشراف کاملی به در خروجی داشت به کمین نشست و منتظر سوژه ی مناسبی شد.